جدول جو
جدول جو

معنی چسته نفسی - جستجوی لغت در جدول جو

چسته نفسی
(چُ تَ / تِ نَ فَ)
پرگویی. وراجی. چس نفسی. گفتن سخن دراز و بیهوده. رجوع به چس نفسی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شکسته نفسی
تصویر شکسته نفسی
تواضع، فروتنی
فرهنگ فارسی عمید
(شِ کَ تَ / تِ نَ)
فروتنی. تواضع. هضم نفس، و با کردن و نمودن صرف شود. خفض جناح. خود را کوچکتر از آنچه هست خواندن. (یادداشت مؤلف).
- شکسته نفسی کردن، خود را کوچکتر از آنچه هست گفتن یا نمودن. خود را دون آنچه هست به فروتنی نمودن. خود را کوچک و حقیر گرفتن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(چُ نَ فَ)
پرحرفی. یاوه گویی. وراجی. هرزه درایی. مهمل بافی. پرچانگی. رجوع به چس نفس و چس نفسی کردن شود، ضعف و ناتوانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از شکسته نفسی
تصویر شکسته نفسی
فروتنی، تواضع
فرهنگ لغت هوشیار
هرزه گپی لاف زدن پر حرفی روده درازی، هرزه درایی یاوه گویی. هرزه گویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکسته نفسی
تصویر شکسته نفسی
((~. نَ))
فروتنی، تواضع
فرهنگ فارسی معین
افتادگی، تواضع، خضوع، فروتنی
متضاد: تفرعن، تکبر، غرور
فرهنگ واژه مترادف متضاد